جدول جو
جدول جو

معنی عالی بر - جستجوی لغت در جدول جو

عالی بر
(بُ)
دهی است از دهستان ماهیدشت پایین بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان. واقع در 11هزارگزی جنوب ماهیدشت و 4هزارگزی جنوب خزل. ناحیه ای است واقع در دامنۀ سردسیر و 175 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصولاتش غلات، حبوبات، دیم و لبنیات است و اهالی به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند. راه مالرو دارد و در تابستان از خزل اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دالی بک
تصویر دالی بک
دالی بک (Dolly Back) یکی دیگر از تکنیک های حرکت دوربین در فیلم برداری است که در آن دوربین به طور پیوسته از سوژه دور می شود. این تکنیک برعکس `Dolly In` است و می تواند برای ایجاد حس فاصله، آشکار کردن محیط، یا کاهش تنش استفاده شود.
کاربردهای `Dolly Back`
1. ایجاد فاصله : دور شدن دوربین از سوژه می تواند حس دوری و جدایی را القا کند.
2. آشکار کردن محیط : این حرکت می تواند به تدریج بخش های بیشتری از صحنه یا محیط اطراف سوژه را نشان دهد.
3. کاهش تنش : با دور شدن از سوژه، تنش و هیجان در صحنه کاهش می یابد و بیننده احساس آرامش بیشتری می کند.
4. انتقال به یک صحنه جدید : این حرکت می تواند برای انتقال به یک صحنه یا محیط جدید استفاده شود.
چگونگی اجرای `Dolly Back`
- نصب دوربین روی دالی : مانند `Dolly In`، دوربین روی یک دالی که می تواند روی ریل یا سطح صاف حرکت کند، نصب می شود.
- حرکت به سمت عقب : دالی به آرامی از سوژه دور می شود، که این حرکت باید کاملاً نرم و پیوسته باشد تا تأثیر مطلوب را داشته باشد.
- کنترل سرعت : سرعت حرکت باید متناسب با هدف صحنه تنظیم شود؛ حرکت آهسته برای ایجاد حس آرامش و حرکت سریع تر برای انتقال به صحنه بعدی.
مثال های معروف
- سینمای درام : در صحنه های دراماتیک، دور شدن دوربین می تواند به تدریج کل صحنه یا محیط را آشکار کند و به بیننده دید وسیع تری بدهد.
- فیلم های اکشن : در فیلم های اکشن، این تکنیک می تواند برای انتقال به یک صحنه جدید یا نمایش گسترده تری از محیط استفاده شود.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از عالی قدر
تصویر عالی قدر
والامقام، بلندمرتبه، بزرگوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عالی تبار
تصویر عالی تبار
کسی که نسب عالی دارد، عالی نسب، بلندنسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عالی گهر
تصویر عالی گهر
دارای نژاد و نسب شریف، عالی گوهر، عالی نژاد، پاک نژاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عالم ذر
تصویر عالم ذر
عالم خلقت که خداوند ابنای بشر را مانند ذرات از صلب آدم ابوالبشر به وجود آورد
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
عالی نسب. آنکه نسب عالی دارد
لغت نامه دهخدا
(شَ رَ)
آنکه شرف عالی دارد:
صانع زرین عمل مهتر عالی شرف
در ید بیضا رسید دست عمل ران او.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(شَ رَ)
نامش میرزا محمد حسین خلف صدق میرزا محمد. کلانتر سابق فارس و از اجلۀ سادات آن سامان است. او را اخلاق نیکو بود و محضرش مجمع شعرا و عرفا و فضلاء و در حدود 1236هجری قمری درگذشت. و به قول صاحب آثار العجم در 1243 در قید حیات بود. غالب اشعارش غزل بود و از جمله اشعار اوست در وصف قلعۀ شریفۀ مشهد مقدس حضرت حسین:
این نغز باره چیست که از بس شکوه و فر
گوئی برون نموده ز جیب سپهر سر
این سد طرفه چیست که از غایت علو
کیوان بدامنش بود از فرق بی سپر.
(مجمعالفصحاء ج 2 ص 351).
و رجوع به ریحانه الادب شود
لغت نامه دهخدا
(ذِ)
آنکه همواره نام او بخوبی برده شود: و دائم موقر و محترم و عالی الذکر و نافذ الامر و مهیب و مطاع و سرور و دین پرور باد. (تاریخ قم ص 4)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
مولانا علی بدر، وی معاصرامیرتیمور گورکانی و از جمله شعرای دارالسلطنۀ هرات بود. و در سال 791 هجری قمری که میرزا میرانشاه فرزند تیمور جهت دفع ف تنه حاجی بیک جونی قربانی به هرات آمده و در باغ زاغان منزل کرده بود، مولاناعلی بنزد او رفت و قصیده ای در مدح وی سرود که مورد پسند میرزا میرانشاه واقع شد. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 550)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
بلندبخت. کسی که بخت با وی باشد و در کارها موفق گردد
لغت نامه دهخدا
(اَ ثَ)
بلند. رفیع. والا: مساحت مملکت اسکندر در نظر همت عالی اثرش تنگ تر از حوصلۀمردم بخیل است. (حبیب السیر ج 4 از مجلد 3 ص 322)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
طالب مولی که دنیا و عقبی را در خیال هم نیارد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
وی سردار لشکر سلطان محمود سلجوقی بود و وقتی محمود از عم خود سلطان سنجر شکست خورد، سلطان سنجر درباره این علی بار از کمال الدین علی سمیرمی سوال کرد که اکنون کجا است. وی جواب داد که ’انا آتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک’ و سلطان سنجر این تقریر را بسیار پسندید و برادرزادۀ خود را مورد نوازش قرار داد. برای تفصیل بیشتر رجوع به دستورالوزراء خوندمیر ص 207 شود
لغت نامه دهخدا
(بِ سَ)
دسته بسه بامهای پوشالی بزبان گیلی. گالی پوش
لغت نامه دهخدا
(لِ پُ)
موضعی در مازندران قرب آمل. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 32)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
بلندمرتبت. والامقام. بزرگوار. از القاب احترام که در اول نوشتجات و در سر پاکتها نویسند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
یادداشت مؤلف، رجوع به چوب و رجوع به چماق شود.
- چوب و چماق همراه داشتن یا با چوب و چماق آمدن، متعرض بودن یا بتعرض بر کسی درآمدن
لغت نامه دهخدا
(وَ)
شعبه ای از طایفۀ عالی انور هفت لنگ بختیاری. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 74)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
دهی است جزء دهستان پائین بخش طالقان شهرستان تهران. واقع در 21هزارگزی باختری شهرک، کنار راه عمومی مالرو قزوین. کوهستانی و سردسیر. 82 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصولاتش غلات، لوبیا، سیب زمینی، شغل اهالی زراعت صنایع دستی کرباس و گلیم وجاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
ملقب به بیضا و قبهالدیباج، دختر عبدالمطلب و عمه پیغمبر اسلام و از زنان حکیم و خردمند بنی هاشم و بکثرت ادب و فصاحت و بلاغت مشهور بوده و شعر می سروده است و از اشعار وی مرثیه ای است که بدستور پدر در حال حیاتش برای وی سروده است. رجوع به تذکرهالخواتین ص 36 و در منثور ص 55 و ریحانه الادب ج 6 ص 217 و تاریخ گزیده چ لندن، ص 163 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از عالی اثر
تصویر عالی اثر
بلند رفیع والا
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که بخت با وی باشد و در کارها موفق گردد. والا بخت پیشانی بلند بختیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عالی تبار
تصویر عالی تبار
والا تبار آن که دارای نسب عالی است بلند نسب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عالی ذکر
تصویر عالی ذکر
نیکیاد آن که نامش به خوبی برده شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عالی شرف
تصویر عالی شرف
آن که دارای شرف عالی است
فرهنگ لغت هوشیار
والا ارج اوجمند بلند مرتبه والا مقام، از عناوین احترام آمیز که در مکاتبات به کار برند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عالی گهر
تصویر عالی گهر
پاک نژاد شریف نسب
فرهنگ لغت هوشیار
اپرمرد ابرمرد طالب مولی که دنیا و عقبی را در خیال هم نیارد، آنکه به مرحله اعلای بشریت برسد زبرمرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سال بر
تصویر سال بر
درختی که یک سال بار آورد و یک سال نیاورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالی خر
تصویر سالی خر
آنتیک خر
فرهنگ واژه فارسی سره
ارجمند، بزرگوار، بزرگ، بلندمرتبه، جلیل، شریف، عزیز، گرامی، گرانقدر، گرانمایه، گران پایه، مفخم، والامقام، والا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از توابع پنجک رستاق کجور
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع رودپی واقع در شهرستان ساری
فرهنگ گویش مازندرانی